ساپینا، برای رشد بهتر سایت وردپرسی تو
بعد از چندین سال کار کردن تو شرکتها و پروژههای مختلف، یه چیزی رو همیشه حس میکردیم که شخص یه سایت داغون داره با یه فروش عالی. همیشه وقتی وارد سایتش میشدیم که به عنوان پشتیبان مشکلی که براش پیش اومده رو حل کنیم، با خودمون میگفتیم این یه روزی یه جوری زمین میخوره که دیگه نتونه بلند شه. بس…
خداحافظی با پروتکل v2ray
پارسال همین موقعها بود که این پروتکل خیلی سر و صدا به پا کرد و انصافا هم توی زمان خودش به شدت کاربردی و نجاتدهنده بود. اما با گذر زمان و آپدیت شدن یه سری چیزا توی زیر ساخت شبکه، هر روز و هر روز v2ray ضعیفتر شد و این روزا باید کلی کار انجام بدین تا ویپیان v2ray به…
خرید سرور مجازی برای v2ray
توی این چندماه پیامهای خیلی زیادی داشتم با این موضوع که چه سروری رو پیشنهاد میکنین برای راه اندازی v2ray روی اون. حالا توی این پست قصد دارم مواردی که به صورت تجربی بهش رسیدم رو باهاتون در میون بذارم. اولین و آخرین و مهمترین چیز توی این قضیه داشتن یه IP تمیزه! یعنی شما یه آیپی درست درمون داشته…
#کتاب_تایم
حدودا هفته پیش بود که کتاب مزایای منزوی بودن رو تموم کردم. اول بگم که کتاب نسبتا خوبی بود اما من توقع داشتم آخرش خیلی بهتر تموم شه اما خب اونطوری که…
تست مامان
تست مامان یکم اسم عجیبی به نظر میرسه! من خودم اولین باری که اسمش رو شنیدم فکر کردم موضوع این کتاب در مورد روش های تربیت کودک یا یه همچین چیزیه. اما…
نقد و بررسی کتاب خرده عادتها – چگونه عادت خلق کنیم؟
کتاب خرده عادتها آخرین کتابی بود که توی سال ۱۴۰۰ خوندم. خلق عادت همیشه چیزی بوده که بهش نیاز داشتم و فکر کردم این کتاب شاید همون گمشدهی من باشه. کتاب رو…
نقد و بررسی سریال بازی مرکب؛ اسکوئید گیم
حتما این روزا راجع به سریال بازی مرکب یا همون اسکوئید گیم چیزهایی شنیدید. این سریال فعلا یه فصل ۹ قسمتی داره که هنوز خبر قطعیای برای ادامه داشتنش جایی منشتر نشده.…
نجات دهندگان من در آن روزهای سخت
قبلا هم گفتم، نوشتن برای من همیشه یه مرهم بوده. توی اتوبوس که نشستم اولین کاری که کردم این بود که دفترچه و خودکارم رو در آوردم و شروع کردم به نوشتن.…
و تمام!
باورم نمیشه. بالاخره تموم شد. امروز ۱۴ مهره و دقیقا ۱۰ روز پیش خدمت من تموم شد. توی این ده روز اصلا دستم نمیرفت که بیام این پست رو بنویسم. هنوز وسط…
از مشهد به زاهدان
فلانی بیرجند، فلانی بندرعباس، کمالی، اوه زاهدان! این دقیقا صداهایی بود که دیروز موقع خوندن اسمها شنیدم. دورهٔ آموزشیم شوخی شوخی تموم شد و امریههامون اومد برای ادامهٔ خدمت. موقع رفتن به…
دوباره باید بروم
فردا ساعت ۱۱ پروازمه و باید دوباره برای ۳ ماه زاهدان باشم. زیاد نمیخوام چیزی بنویسم ولی فقط میخوام بگم که ایندفعه یک آدم دیگه داره میره زاهدان. من همون محمد کمالیام…
آن ۹۰ روز جهنمی!
حتی همین الان که میخوام شروع کنم به نوشتن راجع به اون ۹۰ روز حالم بد میشه. ولی خب شاید نوشتن این چیزها یه روزی تسکین باشه برای یه نفر و مهمتر…